هر شخصی میتواند ایده های فراوانی داشته باشد اما آنچه اهمیت دارد این است که چه ایده هایی خوب و مفید هستند.یک ایده خوب و موفق چه ویژگی هایی میتواند داشته باشد؟چکار کنیم که ایده پرداز موفقی باشیم؟
برای پاسخ این سوالات مقاله زیر را حتما دنبال کنید.
به طور کلی یک سازمان یا گروه برای این که ایده های خود را به نتیجه مطلوب برساند باید از سه مرحله اساسی عبور کند.
1- خلق ایده:
برای بسیاری از شرکتها ، استفاده از ایده برای حل یک مشکل یا نیاز خاص،یک نقطه شروع اساسی به شمار میرود. اکثر شرکت ها می توانند به راحتی این نوع نیازها را تشخیص دهند. تصمیم اصلی این است که آیا آنها به یک ایده کمک می کنند یا خیر. پس از حل مسئله ، دو فرصت اصلی دیگر برای استفاده از ایده وجود دارد: صلاحیت های اصلی و بازخورد مصرف کننده.
صلاحیت های اصلی یعنی تشخیص صحیح راه حل برای حل مشکل یا نیاز.
بازخورد مصرف کننده یعنی با استفاده از اصول تحقیقات مرسوم بازار مثل فرم های نظرسنجی و گروه های متمرکز انجام میشود باید فیدبک و بازخورد مشتری را دریافت کنیم و به بهبود محصول خود متناسب با نیاز مشتری فکر کنیم.
2- انتخاب
چیدمان بهترین ایده ها خیلی قبل از عملی کردن آنها شروع میشود.
ضروری است معیارهایی را لحاظ کنید که ایده ها بهتر ارزیابی شوند. چه کسی مسئول ارزیابی ایده ها است و چگونه ایده های برتر برای ارزیابی یا اجرای بیشتر به تیم های داخلی مربوطه داده می شود.
از برچسب گذاری و رسم نمودارهای درختی استفاده کنید تا انتهای مسیر هر ایده را به خوبی درک کنید و در اخر بهترین ایده را گزینش کنید.
3- پیاده سازی
موفقیت درپیاده سازی یک ایده بستگی به توانایی سازمان در انتخاب ایده های برتر و اقدام بر اساس آنها دارد. همچنین بستگی به این دارد که سازمان گردش کار مناسبی داشته باشد تا گروههای مناسب در سه مرحله از روند ایده پردازی شرکت کنند.. تركیب این گردش كارها (كه نقشها و جنبههای خاصی از مسئولیت را به صدا در می آورند) برای سازمانها بسیار مهم است كه بخواهند هرگونه ایده پردازی را شروع كنند. افرادی که در این نقشها فراخوانده می شوند باید آمادگی پذیرش ایده های جدیدی را داشته باشند که از درون شرکت نمیآیند پس اگر افراد آمادگی لازم را داشته باشند احتمالاً میتوانند برای اجرای رویکرد جدید مورد تشویق قرار گیرند.
18 تکنیک اساسی در ایده پردازی
1- روش اسکمپر (scamper method)
روشی برای ایده پردازی است که توسط باب اِبری(Bob Eberie)طراحی شده و قدرت اراده را در ایده پردازی به عنوان محرک اصلی در نظر میگیرد.در واقع این روش، چکلیست شناخته شدهای را شامل میشود که به فرد کمک میکند ایدههایش را برای بهبود محصولات موجود یا تولید یک محصول کاملا جدید ثبت کند.اسکمبر مخفف چندین کلمه است که از کنار هم قرار گرفتن حروف اول آنها ایجادشده است. این حروف عبارتاند از: (s-c-a-m-p-e-r)
- s برگرفته از کلمه Substitution به معنای جانشین سازی است.
- c که از کلمه Combine گرفته شده به معنای ترکیب کردن است.
- a حرف اول کلمه adapt است به معنای سازگاری و تعدیل کردن.
- m از کلمه magnify به معنی بزرگ سازی گرفته شده است.
- p مخفف کلمه put to other uses است به معنای استفاده در سایر موارد.
- e مخفف کلمه elimination به معنای حذف کردن است.
- r برگرفته از کلمه reverse به معنای معکوس کردن است.
2- طوفان ذهنی (Brain Storm)
در این فرآیند راه حلهای بسیاری برای مشکلِ مشخصی، پیشنهاد میشود. اینجا تأکید روی تعداد ایدههاست نه درستی یا غلطی آنها. یعنی همهی افراد، بدون ترس از انتقاد، آزادانه نظرشان را بیان میکنند و ایدههایشان با آغوش باز پذیرفته میشوند. در واقع، در یک جلسهی طوفان فکری، ایده هرچه نامتعارفتر، بهتر! چرا که کم کردن شاخ و برگ ایدههای بزرگ یا عجیب و غریب، سادهتر از تبدیل ایدهای کوچک به راهحلی مؤثر است.
خیلی وقتها چند ایده کوچک با هم ترکیب میشوند تا ایده خوبی به دست بیاید. به این کار هم میگویند : ۳=۱+۱ !
اگرچه طوفان فکری را میتوان یک نفره هم ترتیب داد (آدمهایی که با خودشان حرف میزنند را ندیدهاید؟!) اما معمولا بر پا کردن چنین طوفانی، کاری گروهی است که با حضور جمعی متشکل از ۶ تا ۱۰ نفر انجام میشود.
3- نقشه ذهنی (Mindmapping)
نقشه ذهنی تکنیکی گرافیکی است که برای ترسیمِ ارتباط موجود میان قسمتهای مختلف اطلاعات گردآوری شده یا ایدهها به کار میرود. در این تکنیک، هر داده یا ایده روی کاغذ نوشته شده و بعد با خط یا منحنی به ایده یا دادهی قبل یا بعد از خودش وصل میشود. به این ترتیب، شبکهای از روابط به وجود میآید.این تکنیک اولین بار توسط محققی بریتانیایی به نام تونی بوزان(Tony Buzan) در کتابی با عنوان «از کلهات استفاده کن» که در سال ۱۹۷۲ منتشر شده است، در عالم ایده پردازی پیدایش یافت.. از نقشههای ذهنی در طوفانهای فکری و در برنامهریزی برای پروژهها استفاده میشود. همچنین این تکینک در حل مسئله و یادداشت برداری نیز کاربرد دارد. مثل همهی تکنیکهای دیگری که از نقشهکشی استفاده میکنند، تکنیک نقشه ذهنی هم به دنبال طبقه بندی اطلاعات است تا بتواند مفاهیم و ایدهها را با دیگران به اشتراک بگذارد.
برای تهیهی نقشهی ذهنی، اول باید عبارت یا کلمهای را در وسط صفحه بنویسیم مثلا جرگلان. بعد، باید هرچیزی که در رابطه با آن کلمه یا عبارت به ذهنمان میرسد مانند: اسب،قالی،ترکمن،فرهنگ،محروم و... در گوشه و کنار همان صفحه، بدون هیچ ترتیب مشخصی یادداشت کنیم. دست آخر هم باید سعی کنیم ارتباط میانِ تمام آن عبارتها یا کلمات را با هم پیدا کنیم.
4- روش سینکتیکس (synectics)
Synectics یک ایده خلاقیت و تکنیک حل مسئله است که فرایندهای فکری را که ممکن است فرد از آن آگاه نباشد بر می انگیزد.این روش راهی برای نزدیک شدن به خلاقیت و حل مسئله به روشی منطقی است.مطالعه Synectics سعی در بررسی روند خلاقیت در حین انجام آن ایده است.
طبق گفته جیجی گوردون(J.J Gordon) ، سه فرض اصلی با تحقیقات Synectics مرتبط است.
- می توان روند خلاقیت را توصیف و آموزش داد.
- فرایندهای اختراع در علوم و هنر مشابه است و توسط همان فرآیندهای "روانی" ایجاد می شود.
- خلاقیت های گروهی و فردی مشابه هستند.
5- استوری بورد (Storyboarding)
Storyboarding مربوط به توسعه یک داستان بصری برای توضیح و جستجو است.
استوری بورد می تواند به افراد خلاق کمک کند تا اطلاعاتی را که هنگام تحقیق به دست آورده اند نشان دهند. در این روش تصاویر ، نقل قول های کاربر و سایر اطلاعات مربوطه برای کمک به درک روابط بین ایده های مختلف ، روی صفحه کاغذ یا هر سطحی ثبت میشوند.
6- نقش بازی کردن (Role Playing)
در این روش ایده را «بازی» میکنیم.هر یک از افراد، نقشِ یکی از اجزای دخیل در ایده را برعهده میگیرد و درست مثل یک تئاتر آن نقش را بازی میکند. هم لذت میبرید و هم افراد از لاک دفاعی بیرون میآیند و ذهنشان بازتر میشود. با این کار هم خسته نمیشوید و هم ممکن است ایده های غیر منتظره ظهور کند.فرض کنید میخواهیدماشین مخصوص منطقه جرگلان بسازید!
یکی از اعضا نقش ماشین را برعهده میگیرد و در حال عبور از جادههای جرگلان است. قطعا یکی از نکات مورد توجه برای ماشین دستانداز و چالههای جاده است که ماشین به حرف در میآید و میگوید باید استحکام بیشتری روی سیستم تعلیق داشته باشم! این خود یک نکته مثبت برای خلق ایده و محصول بهتر به شمار میرود.
7- لیست کردن ویژگی ها (Attribute Listing)
یک رویکرد تحلیلی برای شناخت اشکال جدید یک ایده یا محصول با شناسایی و شناخت زمینههای بهبود آن است.برای اینکه بدانید چگونه می توان یک محصول خاص را ارتقا داد ، آن را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید ، ویژگی های فیزیکی هر یک از اجزا را ذکر کنید و تمام عملکردهای هر یک از اجزا را توضیح دهید و بررسی کنید که آیا هرگونه ایجاد تغییر باعث آسیب دیدن محصول می شود؟ یا اصلا محصول را بهبود می بخشد.!
8- تجسم و درخواست های بصری (Visualization and visual prompts)
تجسم در واقع فکر کردن در مورد چالشها از نظر بصری است تا بتوان موضوع را بهتر درک کرد.تجسم خیالی در ارتباط گیری مغز شما با مسئله بسیار کمک میکند.این تخیلات باعث میشوند تا احساسات و عواطف و شهود شما در مورد مسئله هم سطح قرار گیرند.مخصوصا این تجسم باعث میشود تا فرد برای ارائه راه حل در مورد چالشهایی که در طوفان فکری به وجود میآیند بسیار مفید واقع شود.
به عنوان مثال یک شخص در نقش مجری تعدادی از تصاویر از قبل آماده شده را در بین اعضا تقسیم میکند سپس از افراد میخواهد که هر کدام درباره تصویری که در دستش دارد ایده و نظر خود را بیان کند.
به گفته برایان ماتیمور (Bryan Mattimore) که در حال حاضر یکی از بنیانگذاران شرکت Growth Engine است، این تصاویر باید از نظر بصری جالب باشند ، و دارای چند موضوع باشند و باید فرد را در انواع مختلف روابط و تعاملات با افراد دیگر به تصویر بکشد.پس از این ، شرکت کنندگان تیمهای دونفره تشکیل میدهند و از وقت اضافی استفاده می کنند تا ایده هایی را که ارائه داده اند به اشتراک بگذارند و تبادل نظر کنند بنابراین طوفان فکری بیشتری برای مسئله یا چالش موجود ایجاد می کنند.در نهایت هر تیم دونفره نظرات خود را با بقیه تیمهابه اشتراک میگذارند.
9- تجزیه و تحلیل ریخت شناسی (Morphological analysis)
این تکنیک ، از شناخت ساختاری جنبههای مختلف مسئله و مطالعهی روابط بین آنها استفاده میکند.مثلا فرض کنید مسئله خرید اسب ترکمن باشد در اینجا سه فاکتور مهم و اساسی داریم: نژاد،جنسیت،سن. هر کدام از این ابعاد ممکن است در حالت معمولی، چند حالت یا خصیصه داشته باشند.مثلاممکن است نژاد اسب ترکمن آخال تکه ، یموت و چناران باشد حال برای جنسیت هم دو نوع نر و ماده داریم فرضا سن هم در محدوده 5 تا 10 سال باشد بنابراین 30=5×2×3 حالت مختلف برای چنین مسئلهای ممکن خواهد بود.برای پیشرفت کار، ممکن است به این نتیجه برسیم که باید یکی از این ویژگیها را تغییر داد یا ترکیبهای جدیدی به وجود آورد.
10- ارتباط و پیوند اجباری (Forced relationships)
این یک روش آسان است که شامل پیوستن ایده های کاملاً متفاوت برای ایجاد یک ایده تازه است. اگرچه ممکن است نتیجه این کار کاملاً منحصر به فرد نباشد ، اما اغلب منجر به تولید مجموعه ای از ترکیبات می شود که اغلب هم مفید هستند. بسیاری از محصولاتی که امروزه می بینیم ، حاصل پیوند و ارتباط اجباری هستند. مانند ساعت دیجیتالی که دارای ماشین حساب است، ناخن گیری که درب نوشابه هم باز میکند، کفشی که چراغ دارد و ...
11- خیال بافی و رویا پردازی (Daydreaming)
رویا پردازی واقعاً یکی از اساسی ترین راه های ایجاد ایده های عالی است. کلمه "رویا پردازی" خود به طور غیر ارادی یک روند فکری مهار نشده است که فرد را تحریک میکند ، و از خلاقیت و تدبیرش برای نقشآفرینی در مسئله فعلی استفاده میکند. این تکنیک فرد را قادر میسازد با مشکل ارتباط عاطفی برقرار کند برای ارائه یک ایده رو راهکار.
. وقتی از رویا پردازی حرف میزنیم، منظور خیال بافیِ مفید در راستای یک هدف مشخص است. خیلی از مخترعان از همین رویا پردازی به ایدههای ناب رسیدهاند. بهترین مثالش؟ اختراع هواپیما! اگر برادران رایت به رویایشان اجازه پرواز نداده بودند، هواپیمایی در آن زمان به پرواز در نمیآمد.
12-تفکر معکوس (Reverse thinking)
از خود کلمهی «تفکر معکوس» معلوم است که این روش با روشهای منطقی و عادی فرق دارد. یعنی، به جای فکر کردن دربارهی مسئله باید به ایدههای مخالف فکر کنیم! مثلا به جای «چطور یک فرش خوب بخرم؟»، مسئلهی «چطور کاری کنم که اصلا هیچ فرش خوبی نتوانم بخرم؟» را حل کنید!!
برای بعضی افراد ممکن است ایده پردازی معکوس جالب و جذاب باشد اما باید دقت کنیدکه بیش از حد وقت خود را صرف ایده پردازی معکوس نکنید. در حدود 10 الی 15 ایده معکوس کفایت میکند.
13- زیر سوال بردن فرضیات (Questioning assumptions)
اکثر سازمانها و مراکز دارای یک سری قوانین و چاچوبهای مشخصی هستند که همه افراد آن مجموعه باید آن را رعایت کنند. اما متوجه این مسئله نیستند که گاهی ممکن است زیر سوال بردن قوانین حاکم در مجموعه ممکن است دری را برای ورود ایدههای بهتر و مفیدتر باز کند.(نه در همه موارد)
ماتیمور دربارهی زیرسئوال بردن مفروضات میگوید: «شرکتکنندگان باید برای چالشِ خلاقانه چارچوبی درنظر بگیرند. بعد باید ۲۰ الی ۳۰ مفروض (چه صحیح و چه غلط) تهیه کنند. در قدم بعدی باید از میان آنها چند مفروض را انتخاب کرده و به عنوان محرکی برای خلق ایده جدید یا آغاز تفکر استفاده کنند.
14- نبوغ تصادفی (Accidental genius)
نبوغ تصادفی یک تکنیک نسبتاً جدید است که با استفاده از نوشتن بهترین ایده ها ، محتوا و بینش را برمی انگیزد و باعث ایجاد راه حل خیلی مفیدی در راستای حل مسئله میشود.
حتی گاهی ممکن است درباره مسئله خاصی فکر کنید ولی راه حلی که به ذهنتان آمد برای مسئله دیگری بسیار بسیار مفید واقع شود.
15- نوشتن ذهنیات (Brainwriting)
به جای اینكه از افراد بخواهند ایده خود را فریاد بزنند ، به آنها گفته میشود كه ایده های خود را در رابطه با یك مسئله خاص یا تاریخ آن را روی ورق كاغذ ، خلاصه کنند.پس از آن ، هر شرکت کننده میتواند ایده های خود را به شخص دیگری منتقل کند. آن شخص ایده های موجود در برگه شما را میخواند و برخی از ایده های جدید را به آنها اضافه میکند. پس از چند دقیقه دیگر ، اباقی مجبور می شوند که مقالات خود را به شخص دیگری منتقل کنند و این روند ادامه مییابد. بعد از چند دقیقه ، یک نفر برگه ها را جمع آوری کرده و برای بحث نهایی آماده کنید.
16- آروز کردن (Wishing)
این تکنیک را می توان با درخواست ایده های دست نیافتنی و سپس استفاده از طوفان فکری برای واقعی سازی آن آغاز کرد.با ملموس ساختن آرزوها شروع کنید. برای تولید 20 تا 30 آرزو مربوط به تجارت شما باید بین اعضای تیم همکاری شود.برای این کار تخیل همه افراد تیم را ترغیب کنید و بگذارید آزاد باشند هرچه ایده عجیب و غریب باشد بهتر است. هیچ محدودیتی در تفکر وجود ندارد.گام بعدی تمرکز بر روی تعدادی از این خواسته های دست نیافتنی و استفاده از آنها به عنوان محرک های خلاقانه برای ایجاد ایده های جدید اما کاربردی است. ماتیمور پیشنهاد می کند تیم از زاویه دیدهای گوناگون مسئله را به چالش بکشد (تصور کنید شخصی از سیاره دیگر یا صنعت یا حرفه دیگری چگونه آن را مشاهده می کند) یا در مورد آن تأمل کند. این نوع نقش آفرینی به دور از الگوی تفکر معمول و همیشگی برای دیدن امکانات جدید کمک میکند.
17- معاشرت اجتماعی (Socializing)
اگر قرار باشد کارکنان فقط با همکاران و دوستانشان معاشرت داشته باشند، بعد از مدتی یک بُعدی میشوند و تنها از یک زاویه به مسائل نگاه میکنند. پس به آنها امکان بدهید با افرادی در محیطهای کاری دیگر معاشرت کنند، مثلا آنها را تشویق کنید تا در لینکدین عضو شده و درگفتگوهای سودمندِ آن شرکت کنند. این کار دیدگاهشان را به روز میکند و شاید به جرقههای ذهنیِ تازه منجر شود. معاشرت اجتماعی در حوزهی ایده پردازی، ممکن است حتی به گفتگوهایی منجر شود که هیچ ارتباطی با مشکل موجود نداشته باشند.
18- همکاری (Collaboration)
همانطور که از عنوان پیداست، در تکنیک همکاری دو یا چند نفر دست در دست هم میدهند تا به هدف خاصی برسند. طراحان معمولا به این شکل عمل میکنند و به ایدههای خلاقانه خود، در همکاری با سایرین و گروه همکاران، پر و بال میدهند.
اینکه باید از کدام تکنیک استفاده کنید را میتوانید با در نظر گرفتن نوع مسئله مورد نظر، نگرش مدیران و کارکنان به موضوع و امکانات در دسترسی ، مشخص کنید. در هر صورت فراموش نکنید، هرچه فرآیند ایده پردازی آزادانهتر و «طبیعیتر» دنبال شود، ایده بهتری به دست خواهد آمد.
منبع: cleverism
دیدگاه خود را بنویسید